سفارش تبلیغ
صبا ویژن


:: پایگاه‌های منتخب ::

:: لینکستان::



88/7/16 12:47 ص

هو الحی

صدای توپ و تانک و اسلحه

صدای خروش حمله

صدای پوتین های دشمن

صدای یک تیر

مرد افتاد

با ذکر یا زهرا

زن فریاد کشید

با ذکر یا ابوافضل

کودک گریست

کودک بی پدر شد

زن بیوه شد

نگاه های حسرت بار شروع شد

زمان گذشت...

مرد فراموش شد

عکسش در قاب شد

زن تنها شد

کودک مرد شد

زخم زبان ها شروع شد

کودک انتقام میخواست

زن اسایش میخواست

سایه ی مردش را می خواست

و باز هم زمان گذشت...

کودک انتقام را خورده بود

زن روز به روز پیر تر شده بود

چه کسی میداند آن مرد که بود؟

آن زن چه کرد؟

آن کودک چه گونه مرد شد؟

وقتی دیگران در عیش و مستی بودند

زن به دنبال خانه برای کودک بود

کودک مرد شد

کسی نگفت مادرت چه کشید

همه گفتند چه بهشان رسیدند

کودک دیروز به دانشگاه رفت

چشم ها دو برابر شد

وقتی زن خندید

همه گفتند چه خوش است

اما...

نفهمیدند خنده از زهر است

نه خوشی

کودک ازدواج کرد

اما مرد نبود که کودک را ببیند

زن تنهای تنها شد

کسی نگفت چه می کشد

راستی آن زن چه شد؟؟؟




نوشته شده توسط :صابره::نظرات دیگران [ نظر]

88/7/14 1:6 ع

هو الشهید

خداحافظ ای مسافر

ای غریب آشنا

آری!

با تو هستم

ای نی لبک زن

برو

برو!

قاصدک ها و شاپرک ها هم به دنبالت

برو

که تا ابد با آمدن هر نسیم به یاد رفتنت می افتم

تا ابد با شنیدن صدای خزیدن باد به یاد نیت می افتم

آری!

نی تو

که با صدای آن مرا صدا کردی

و تو مرا خواندی

و با صدای نیت

آهنگ رفتن گفتی

و من با چشمانم

آب پشت سرت را ریختم

و با قلبم

تو را از زیر قران رد کردم

و تو رفتی

با صدای نیت

اما

هنوز هم صدای رفتنت را می شنوم

هر وقت که دلم بگیرد

هر وقت که گل یاس را ببویم

هر وقت که مزارت را ببوسم

ای نی لبک زن

برو

خداحافظ...




نوشته شده توسط :صابره::نظرات دیگران [ نظر]

<   <<   6